جدول جو
جدول جو

معنی سخن نیوش - جستجوی لغت در جدول جو

سخن نیوش
سخن شنو، شنوندۀ سخن، آنکه سخن دیگری را بشنود و اطاعت کند، آنکه پند و اندرزی را به گوش گیرد و به کار بندد، پند پذیر
تصویری از سخن نیوش
تصویر سخن نیوش
فرهنگ فارسی عمید
سخن نیوش
(نَ گُدَ / دِ / نَ دَ / دِ)
سخن شنو. شنونده. مقابل کر و ناشنوا:
ماهی به روی لیکن ماه سخن نیوشی
سروی به قد ولیکن سرو سخن سرایی.
فرخی.
تا از برای گفت و شنود است خلق را
گوش سخن نیوش و زبان سخن گزار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ بَ تَ / تِ)
متملق و چاپلوس. (آنندراج) :
ما را سخن فروش نهادی لقب چه بود
از چه بزر ز ما نخریدی همی سخن.
فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 324).
، شاعر. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ دی دَ)
سخن پذیرفتن. باور کردن سخن. سخن پذیرفتن:
مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سخن فروش
تصویر سخن فروش
شاعر، متملق چاپلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن فروش
تصویر سخن فروش
((~. فُ))
شاعر، متملق
فرهنگ فارسی معین